سلماسلما، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

سِلما یه دونه ما

عکسای آتلیه دختری

این بار سومین دفعه ای که سلما رو بردیم اتلیه هر دفعه همکاریش کمتر از قبل میشه این بار هم خیلی بد اخلاق بود اگه حدیث دوست من نبود همین چند تا عکس هم نمیتونستیم بندازیم این عکسا برای تولد 2 سالگیش بود که تو یکی از پست ها علت تاخیرش و نوشته بودم ولی خوب خیلی هم دیر آماده شد ...
26 آذر 1391

مریضی سلما

سلام دوستای خوبم تاخیر این چند وقته ما رو ببخشین سلما سرمای خیلی بدی خورده بود نزدیک بود بیمارستان بستری بشه ولی از اون جایی که به بیمارستان این جا هیچ اطمینانی نیست تو خونه از دخترم مراقبت کردیم و به آقای دکتر قول دادیم به دستوراتش عمل کنیم و هر روز دخترم امپول میزدالبته بابای سلما و مادر جونشم شدیدا مریض بودن و همش مریض داری کردیم ولی با اومدن مهمونامون از تهران حداقل روحیمون عوض شد بد از رفتنشون دوباره دلمون گرفت مرسی از دوستای مهربون که تو این چند وقته به یادمون بودن و ببخشد که نگران شدن سعی کردم به وبلاگ همه سر بزنم اگه کسی رو فراموش کردم کوتاهی منو ببخشین
23 آذر 1391

امروز 18 آذر و تولد مادر جون و رادین عزیزم دوست وبلاگی سلماست

مادر جون مهربون تولدت مبارک .امسال برای تولد مادر جون مهمونامون که از تهران اومده بودن کنارمون بودن خیلی خوش گذشت وخیلی زحمت کشیدن و چند نفرشون با ماشین اومده بودن که به خاطر تولد رفتنشونو عقب انداختن جای بقیه عزیزامونم خیلی خالی بود ...
23 آذر 1391