یه روز از روزای سلما خانم92/02/17
امروز به پیشنهاد سلما میریم بازاربعد از خرید چند جفت کفش وچند دست لباس هنوز ظاهرا سلما خرید داره میگفت مامان بریم بازار خرید کنیم که البته یه عینک دودی فقط خریدم براش فکر کنم خریدش تکمیل شد بعداز گشتن تو بازار ها دعوت شدیم برای شام ساحل مرجان دخترا در حال ساختن یه جزیزه ان اینا از بس این جا موندن همه چی رو تو جزیره میبینن حتی تو بازیشونم جزیره دارن درست میکنن به گفته خودشون البته استراحت بعد از اتمام پروژه و گرفتن یه عکس یادگاری. وقتی داشتیم بر میگشتیم خونه سلما نگران بود که مامان پس جزیرمون چی میشه یه عکس یادگاری با سرمایه گذاران پروژه اینم از مجروحیت هایی که درحین انجام کار و شیطنت به پاهای دختر کوچولوی ما وارد شده البته به جز یکی...
نویسنده :
مامان و بابا
13:21