دخترم خودش سفارش چیز برگر داده.92/01/27
چند روزه مادر جون و پدر جون سلما رفتن تهران برای مریضی خاله الناز بهش سر بزنن البته پدر جون چند روز دیر تر رفت ما هم از روزی که مادر جون رفته تهران هر شب یا مهمون داشتیم یا مهمونی رفتیم کلا بهمون خوش گذشته برای همین خیلی وقت نمیکنم عکس بذارم ولی سلما واقعا بی قراریشونو میکنه ولی امروز نه جایی دعوت نداشتیم نه کسی خونمون اومد ولی امروز 2 بار رفتیم رستورانی که جدید افتتحاح شده یه بار بعد از ظهر با یه جمع خانومانه یه بار هم آخر شب به اتفاق بابا و خاله مژگان و عمو ایوان امروزمون هم این جوری گذشت مادر جونو و پدر جون قول دادن برای جمعه یا شنبه بیان راستی یه موضوع جالب پیش اومد برامون طبقه پایین رستوران یه سوپر مارکت هم افتتاح شده من با دوستام وارد سالن شدیم دیدیم سلما نیومد برگشتم دنبالش پرسیدم چرا نمیایی دیدم وایساده داره تو سوپر مارکت و نگاه میکنه نگاه کردم دیدم علی صادقی داره خرید میکنه گفتم مگه میشناسیش گفت آره مامان فیلم بازی میکنه اسمش علی به نظرتون حق داشتم ذوق مرگ بشم؟؟؟؟؟؟؟؟ عاشقتم دختر با هوش (مادر خود شیفته)