تولد رادین تو مهدکودک چکاوک
با حدیث رفتیم دنبال کیک سلما تقریبا 45 دقیقه بدون من تو مهد موندش برام جالب بود برای اولین بار خوب بود قبلا که با مدیر مهد صحبت کرده بودم گفته بود اگه بخواد بیاد مهد برای روز اول نیم ساعت با حضور مادر سلما بیشتر حواسش به بچه ها بود و به فضای اون جا زیاد تو نخ تولد نبود ولی هنوز نتونستم خودم و راضی کنم بره مهد ...
نویسنده :
مامان و بابا
14:26
دخترم برای خودش خونه درست کرده
اولش سلما فکر میکرد واقعی یه کم ترسیده بود
سلما برای دخترش داره کتاب میخونه
یه روز جمعه سلما با پدر جون رفت دریا البته باباش باهاشون رفت که کنارشون باشه
انالله وانا الیه راجعون
نرگس عزیز مصیبت وارده را به تو دوستم و خانواده عزیزت تسلیت میگم امیدوارم سایه مادر نازنینت 120 سال با تن سالم بالای سرت باشه من رو هم تو غم خودت شریک بدون. پدر نرگس جون مامان لنا خاله ریزه برای همیشه اونا رو ترک کرد و رفت پیش خدا از خدا میخوام که بهشون صبر بده. خدا رحمتش کنه
نویسنده :
مامان و بابا
2:25
اولین کاردستی سلما92/02/20
بعد از درست شدن کاردستی به همراه چند تا از دوستان یه پیکنیک با جمع خانم ها رفتیم البته چند تا پسر کوچولو داشتن که همبازی سلما شدن اینم چند تا عکس از غروب قشنگ کیش (آتنا جون مامان روشا یه دونه ببخشید واقعا)البته سلما جون تو طول هفته بولیگ مریم و خانه بازی هتل ارم هم میره ولی چون همه بازی ها تکراریه دیگه عکساشونو نمیذارم بولینگ که دوتا بازی بیشتر نداره هتل ارم هم دیگه تصمیم دارم نبرمش به خاطر رفتار بد مربی هاشون ...
نویسنده :
مامان و بابا
12:00