دخترم خیلی خوابش میومد
فردای روزی که بابای سلما اومد تهران رفتیم شمال یه مسافرت 3نفره کوتاه بود ولی خیلی خوش گذشت رستوران هتل کوروش که شب هم همون جا موندیم تقریبا از وقتی رسیدیم بارون شروع به باریدن کرد تا وقتی برگشتیم یه لحظه هم قطع نشدآخه ما فقط یه شب شمال بودیم چون من شمال ودوست دارم خواستیم یه هوایی عوض کنیم بعد بریم تو جاده کویری به سمت کیش دخترم تو صف تله کابین وایساده البته داره یخ میزنه دخترم تو راه برگشت از شمال هم حسابی تو ماشین خوابید هم کامل خشک شد الان هم آماده شده جیگر بخوره تو سیاه بیشه ...
نویسنده :
مامان و بابا
13:08