سلماسلما، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

سِلما یه دونه ما

گردش با عمه های مامان مریم . سلما و هانیه دختر عمه مامان مریم

دایی سعید پسر عمه مامان مریم و دایی مجید دایی خود سلما . روز 14 آذر وقتی رفته بود فرودگاه که سارا دوستم برسونم بابام زنگ زد وگفت مهمون داره میاد بازم برامون همون روز دو تا عمه هام با مادر بزرگم اومدن وای خدا روشکر امسال چقدر مهمون داشتیم محرم هم تنها خاله عزیزم و دخترش کوچکش پیشمون بودن قبل از اون هم پسر عموم و باز قبل تر آیدا دختر خالم که دوباره محرم اومد الان هم هنوز مادر بزرگم هست. این جا هم کلبه هور این دوتا تبل برای اینکه برای درست کردن آتیش کمک نکنن تنی به آب زدن بقیه هم که گشنه دیگه ...
8 دی 1392

آسمون زیبای کیش بعد از 3روز بارندگی(جاده جهان.کلبه هور)92/09/01

از شدت بارون پشت سر سلما یه دریاچه درست شده بود که کلی مرغ دریایی همیشه تو اون محوطه جمع میشن بعد با هم پرواز میکنن خیلی قشنگه ولی معمولا وقتی هوا تاریک میشه میان منم موفق نمیشم ازشون عکس بگیرم وقتی میان بالا سرت آسمون سفید میشه خیلی قشنگه واقعا یه حس خوبی به آدم میده البته الان جایگاهشون پر آب شده ولی بازم میان اونجا با هم میشینن و یهو پرواز میکنن اینم خانواده 3 نفره ما ...
7 آذر 1392