آتلیه سلما جون
سلام دوستای خوبم
من امروز رفتم آتلیه عکس گرفتم البته قرار بود چند روز بد از تولدم برم چون مامانم سرگرم عروسی دایی مجیدوجمع کردن مغازه بود وتو تدارک عروسی بودیم وقت نشده بود بریم آتلیه برای همین عکسام و با یه کم تاخیر گرفتم تازه از اون بد تر که سرشون خیلی شلوغ بود عکسام برای 24 آذر اگه بد قولی نکنن آماده میشه البته امروز مادر جون و خاله حدیث زحمت کشیدن با من و مامان اومدن خاله حدیث کلی امروز کمک مامان بود چون امروز من از دنده چپ بلند شده بودم بد از این که کار عکسا تموم شد خانم شدم فقط میخواستم ناز کنم خوب این خصلت ما بچه هاست دیگه اگه اذیت نمیکردیم اسم ما رو بچه نمیذاشتن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی